ورود

ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز ورود *
مرا بخاطر داشته باش

ایجاد حساب کاربری

گزینه های * دار الزامی می باشند.
نام *
نام کاربری *
رمز ورود *
تائیدیه رمز ورود *
نشانی پست الکترونیک *
تائیدیه نشانی پست الکترونیک *
25 تیر

Amputation

 قطع عضوی از بدنAmputation: معنی
مترادف : cutting off; surgical removal
مثالهایی از کاربرد این کلمه
In the case of women the mutilation usually takes the form of amputation of the breasts.
 در مورد قطع عضو زنان معمولا به شکل برداشتن سینه انجام میشود
Quick amputation of the finger is the best remedy of all if a large snake has bitten it.
 
Moreover, injury to the scolex, or amputation of that organ, reveals the concomitant absence of a regulative mechanism such as that which generally controls the form and fitness of regenerated organs.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

لینک کوتاه

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

اشتراک مطالب

Close

خبر را در کانال وشبکه های خود به اشتراک بگذارید