01 شهریور
Wound
- مشخصات
- منتشر شده در یکشنبه, 01 شهریور 1394 11:11
- تعداد بازدید: 3000
معنیWound:زخم |
مترادف : spin; twist; bend; wrap around; be wrapped around; be bent; change direction |
مثالهایی از کاربرد این کلمه |
He died of a single gunshot wound to the left side of his head. |
او در اثر زخم ناشی از گلوله در سمت چپ سرش مرد . |
The wound was deep and needed eighteen stitches. |
The war left many veterans with deep emotional wounds. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد
نظر خود را اضافه کنید.