31 تیر
Clumsy
- مشخصات
- منتشر شده در چهارشنبه, 31 تیر 1394 05:08
- تعداد بازدید: 2100
معنیClumsy: زمخت – بد ترکیب |
مترادف : awkward; not graceful, ungainly; poorly made |
مثالهایی از کاربرد این کلمه |
a clumsy, shy thirteen-year-old boy |
a large man with big clumsy hands |
Andrew made a clumsy attempt to kiss her, but she pushed him away. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد
نظر خود را اضافه کنید.