تخصصی ترین مرکز برگزار کننده دوره های علوم پزشکی
تهران بالاتر ازمیدان ولیعصر -بعد از تقاطع زرتشت - خیابان پزشک پور - پلاک 12 - ساختمان معین
شماره تماس : ۶۰ ۳۶ ۹۰ ۸۸ ۰۲۱
 |  |  |  |  |
لغات کلیدی زبان آزمون کارشناسی ارشد وزارت بهداشت
Communicable
- مشخصات
- منتشر شده در چهارشنبه, 31 تیر 1394 05:31
- تعداد بازدید: 2036
| معنی:Communicable مسری |
| مترادف : able to be communicated; transferrable, can be passed from one to another (as of a disease); communicative, talkative |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Feeling something very strongly in our mind often becomes communicable to the horse. |
| In fact leprosy is the least infectious of all the communicable diseases. |
| The extreme mechanistic approach that mainline medicine developed worked well for the great communicable killer diseases. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Community
- مشخصات
- منتشر شده در چهارشنبه, 31 تیر 1394 05:34
- تعداد بازدید: 2303
| معنیCommunity: جامعه |
| مترادف : people living in the same area; group of people that live together; group of people that share common characteristics or interests |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Few now seek residential care because of that support in the community. |
| For the community of disciples the crucifixion was not the end. |
| He was one of the community, he knew everyone, their backgrounds and where their sympathies lay. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Compatible
- مشخصات
- منتشر شده در چهارشنبه, 31 تیر 1394 05:37
- تعداد بازدید: 2265
| معنیCompatible:سازگار،موافق |
| مترادف : piece of equipment which can be used with other machines without alteration; device which can be used on or with other computers without being changed (Computers) |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Compatible couples generally share the same values and have similar lifestyles and goals. |
| زوجهای سازگار ارزشهای یکسانشان رابطورعمومی به اشتراک میگذارند و شیوه زندگی واهداف مشابه دارند . |
| Certain kinds of drug are not compatible and should never been taken together. |
| The success of a relationship depends largely on how compatible two people are and how well they communicate. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Compel
- مشخصات
- منتشر شده در چهارشنبه, 31 تیر 1394 05:39
- تعداد بازدید: 2058
| معنیCompel:مجبورکردن ،وادار کردن |
| مترادف : force, coerce, influence |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Christians had been compelled to give up meetings for corporate worship, but still kept up small prayer meetings in houses. |
| Force is the precondition for compelling the majority of people to accept this pretension. |
| He takes border stereotypes and presents them in interesting and compelling ways. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Compensate
- مشخصات
- منتشر شده در چهارشنبه, 31 تیر 1394 05:41
- تعداد بازدید: 2251
| معنیCompensate:جبران کردن |
| مترادف : reward; reimburse, pay back; make up for |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Capital, like labor, was compensated at a rate corresponding to its marginal product. |
| سرمایه، مانند کار، در یک نرخ مشابه ، تولید نهایی آنرا جبران کرد |
| Given diminishing marginal utility of income, more income in one period can not compensate for lower income in another period. |
| He was compensated by being raised, on 19 June 1627, to the earldom of Sunderland. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.