تخصصی ترین مرکز برگزار کننده دوره های علوم پزشکی
تهران بالاتر ازمیدان ولیعصر -بعد از تقاطع زرتشت - خیابان پزشک پور - پلاک 12 - ساختمان معین
شماره تماس : ۶۰ ۳۶ ۹۰ ۸۸ ۰۲۱
 |  |  |  |  |
لغات کلیدی زبان آزمون کارشناسی ارشد وزارت بهداشت
Confer
- مشخصات
- منتشر شده در چهارشنبه, 31 تیر 1394 09:54
- تعداد بازدید: 1634
| معنیConfer:اعطاء کردن – مشاوره کردن |
| مترادف : talk together, consult with; give, bestow |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Bethel indicated that all institutions conducting courses at degree level in all countries except the United Kingdomconferredd their own awards. |
| He conferred privately with key congressional leaders and together they started the Manhattan Project. |
| In other words, multimedia must confer real benefits. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Confidentiality
- مشخصات
- منتشر شده در چهارشنبه, 31 تیر 1394 09:57
- تعداد بازدید: 1743
| معنیConfidentiality:محرمانگی |
| مترادف : secrecy; confidential quality |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Alexander declined to comment, citing attorney--client confidentiality. |
| Data encryption ensures the privacy and confidentiality of email messages. |
| Researchers should always be able to guarantee complete confidentiality for their subjects. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Confirm
- مشخصات
- منتشر شده در چهارشنبه, 31 تیر 1394 10:01
- تعداد بازدید: 2899
| معنیConfirm:تایید کردن |
| مترادف : approve; verify, show to be true; strengthen |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Have you called to confirm your flight yet? |
| آیا هنوز تماس نگرفتی برای تائید پروازت؟ |
| I'll call the hotel and confirm our reservations. |
| In July his worst fears were confirmed: he had cancer. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Conform
- مشخصات
- منتشر شده در چهارشنبه, 31 تیر 1394 10:07
- تعداد بازدید: 2410
| معنیConform: تطبیق دادن |
| مترادف : become similar, fit, match; be in harmony, comply, act in accordance with prevailing norms or standards |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| His triumphal entry into Jerusalem, for example, represents an attempt to conform to one of them. |
| Indeed, few files seem in practice to conform to this requirement. |
| Neither of them conforms to the default format, but they both work. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Conjecture
- مشخصات
- منتشر شده در چهارشنبه, 31 تیر 1394 10:26
- تعداد بازدید: 1543
| معنیConjecture:حدس – گمان |
| مترادف : guess, supposition, assumption |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Ah, well! we may conjecture many things. |
| But Rennenkampf did not move and one can only conjecture why. |
| He conjectured that light itself might consist of such waves. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.