تخصصی ترین مرکز برگزار کننده دوره های علوم پزشکی
تهران بالاتر ازمیدان ولیعصر -بعد از تقاطع زرتشت - خیابان پزشک پور - پلاک 12 - ساختمان معین
شماره تماس : ۶۰ ۳۶ ۹۰ ۸۸ ۰۲۱
 |  |  |  |  |
لغات کلیدی زبان آزمون کارشناسی ارشد وزارت بهداشت
Affinity
- مشخصات
- منتشر شده در سه شنبه, 30 تیر 1394 05:30
- تعداد بازدید: 2209
| معنی Affinity:تصدیق-اثبات |
| مترادف : attraction; closeness; liking; likeness |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Samples are stained with a dye that has an affinity for the proteins. |
| They seemed so different, yet he sensed an affinity between them. |
| Venetians feel more affinity with inhabitants of Vienna than with those of Rome. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Backed by
- مشخصات
- منتشر شده در سه شنبه, 30 تیر 1394 05:58
- تعداد بازدید: 2255
| معنیBacked by:پشتیبانی شده توسط |
| مترادف : aloof, backing, corroborated |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| She backed away from him. |
| A couple of wing-backed chairs and sofa sank luxuriously into that thick wine carpet, but what caught her full attention was the wide curving staircase. |
| She backed out of the tent and tucked it under the mattress. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Banish
- مشخصات
- منتشر شده در سه شنبه, 30 تیر 1394 06:02
- تعداد بازدید: 1900
| معنیBanish: قدغن کردن |
| مترادف : expel; send away, dismiss |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| All such speculations were banished by the sight that met his eyes as they followed the Doctor's pointing finger. |
| Government regulation did not end inequality or banish corporate influence in politics. |
| That partly explains why he was banished at the insistence of the United States and replaced by Annan. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Barrier
- مشخصات
- منتشر شده در سه شنبه, 30 تیر 1394 06:05
- تعداد بازدید: 2120
| معنیBarrier:مرز،نقطه اغاز مسابقه اسبدوانى ،مانع( دو و ميدانى)،نرده ،مانع ،سد،حصار،راه کسى را بستن |
| مترادف : border, limit; obstacle, barricade |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| a plexiglas barrier |
| Only a flimsy barrier stops the crowd from spilling onto the field. |
| The automatic barrier lifted as we drove up. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Bassinet
- مشخصات
- منتشر شده در سه شنبه, 30 تیر 1394 06:13
- تعداد بازدید: 2160
| معنیBassinet: گهواره – تخت نوزاد |
| مترادف : cradle, small crib (for a baby) |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Jenn set Talia back in her roughly hewn bassinet and rifled through the trunk containing the family's possessions. |
| He jogged down to the study, stopping at the sight of the bassinet beside Sofi's favorite chair. |
| He stepped closer to the bassinet and peered at the sleeping child. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.