تخصصی ترین مرکز برگزار کننده دوره های علوم پزشکی
تهران بالاتر ازمیدان ولیعصر -بعد از تقاطع زرتشت - خیابان پزشک پور - پلاک 12 - ساختمان معین
شماره تماس : ۶۰ ۳۶ ۹۰ ۸۸ ۰۲۱
 |  |  |  |  |
لغات کلیدی زبان آزمون کارشناسی ارشد وزارت بهداشت
Call off
- مشخصات
- منتشر شده در سه شنبه, 30 تیر 1394 10:29
- تعداد بازدید: 2224
| معنیCall off: کنسل کردن – صرف نظر کردن |
| مترادف : cancel " The meeting was called off because of the strike. |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| CALL OFF your lawyers; we can work something out. |
| The concert had to be CALLED OFF because the singer went down with a bad case of flu. |
| And the first thing I'm telling you to do is to call off your creature that has assumed the form of an angel. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Campaign
- مشخصات
- منتشر شده در سه شنبه, 30 تیر 1394 10:34
- تعداد بازدید: 1913
| معنیCampaign: برنامه – طرح – مبارزه |
| مترادف : series of military operations; series of activities organized to accomplish a goal (political, etc.) |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| After months of campaigning, local parents have persuaded the council to provide a school bus service. |
| He was one of the people who campaigned to change the law on homosexuality. |
| The Prime Minister will be campaigning in Scotland next week. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Cautiously
- مشخصات
- منتشر شده در سه شنبه, 30 تیر 1394 10:54
- تعداد بازدید: 2156
| معنیCautiously: محتاطانه |
| مترادف : carefully, warily |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Not one of the threesome had a desire to enter the mine via this newfound entrance, but each cautiously examined the portal. |
| Cautiously her fingers felt the ground around her and touched the cold steel barrel. |
| I crept cautiously forward until I encountered a closed door, leading, I presumed, to the main house. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Century
- مشخصات
- منتشر شده در سه شنبه, 30 تیر 1394 10:58
- تعداد بازدید: 1932
| معنیCentury:قرن |
| مترادف : period of one hundred years |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| But when I played Paul he made three successive century breaks. |
| During the period of the Tudor monarchs in the sixteenth century, Parliament acquired enhanced status. |
| It's been women-only for more than a century. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Characteristic
- مشخصات
- منتشر شده در سه شنبه, 30 تیر 1394 11:17
- تعداد بازدید: 2063
| معنیCharacteristic:خصوصیت - خاص |
| مترادف : distinguishing quality; trait, attribute |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| All great leaders share certain characteristics which must be seen as the key to their success. |
| همه رهبران بزرگ دارای خصوصیات مشترکی هستند که باید به عنوان کلید موفقیت آنها دیده شود |
| Can you describe the robber's physical characteristics? |
| Leadership and honesty are the characteristics of a good manager. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.