ورود

ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز ورود *
مرا بخاطر داشته باش

ایجاد حساب کاربری

گزینه های * دار الزامی می باشند.
نام *
نام کاربری *
رمز ورود *
تائیدیه رمز ورود *
نشانی پست الکترونیک *
تائیدیه نشانی پست الکترونیک *

لغات کلیدی زبان آزمون کارشناسی ارشد وزارت بهداشت

Trigger

معنیTrigger:موجب شدن
مترادف : start, precipitate, initiate; activate; fire a weapon
مثالهایی از کاربرد این کلمه
Research has shown that lack of sleep and other triggers such as stress cause a deficiency of the brain chemical dopamine.
 تحقیقاتی نشان داده است که کمبود خواب و محرکهای دیگر مانند استرس باعث کمبود ماده شیمیایی دوپامین در مغزمیشود
 
 
The trigger, which gives the fish its name, is the leading ray of its dorsal fin which has become bony.
 
 I pause because telling the dream out loud has tripped the trigger.

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

نظرات (0) کلیک ها: 2832

Trivial

معنیTrivial:ناچیز – جزئی
مترادف : trifling, unimportant, insignificant, minor
مثالهایی از کاربرد این کلمه
She often loses her temper over trivial matters.
 
The issue of where the peace talks will be held may seem trivial, but to the participants it is very important.
 
Why waste time watching trivial TV programs?
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

نظرات (0) کلیک ها: 2476

Turn into

معنیTurn into:تبدیل شدن
مترادف : change into, become
مثالهایی از کاربرد این کلمه
His first novel was turned into a television film.
 نخستین رمان او به فیلم تلویزیونی تبدیل شد
Our holiday turned into a nightmare.
 
With one wave of her magic wand, the mice turned into strong white horses.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

نظرات (0) کلیک ها: 3330

Twiggy

معنیTwiggy:لاغر
مترادف : of or pertaining to twigs; resembling a twig, thin, slender; full of twigs, full of shoots or offshoots
مثالهایی از کاربرد این کلمه
Twiggy's comeback: Forrest regains top spot on rich list.
 بازگشت لاغری: فارست بازگشت به نقطه اول لیست ثروتمندان
Gina Rinehart has knocked Andrew ' Twiggy ' Forrest from top spot.
 
The Twiggy drive turned out to be a disastrous flop.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

نظرات (0) کلیک ها: 3127

Unawareness

معنیUnawareness:ناهشیاری
مترادف : lack of awareness, lack of knowledge
مثالهایی از کاربرد این کلمه
Because of an unawareness of treatments, only 10% seeks help from professional specialist.
 
The Great American Customer Service Unawareness Campaign I'.
 
This chart outlines the state of mind of the consumer from unawareness of the offering all the way down to when consumers become strong advocates for the.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

نظرات (0) کلیک ها: 2146