تخصصی ترین مرکز برگزار کننده دوره های علوم پزشکی
تهران بالاتر ازمیدان ولیعصر -بعد از تقاطع زرتشت - خیابان پزشک پور - پلاک 12 - ساختمان معین
شماره تماس : ۶۰ ۳۶ ۹۰ ۸۸ ۰۲۱
 |  |  |  |  |
لغات کلیدی زبان آزمون کارشناسی ارشد وزارت بهداشت
Storage
- مشخصات
- منتشر شده در دوشنبه, 26 مرداد 1394 09:49
- تعداد بازدید: 1205
| معنیStorage:انبار – ذخیره |
| مترادف : act of storing, act of setting aside goods and materials for future use; space in which items can be stored; price charged for storing goods; memory (Computers) |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| He will not put his furniture in storage. |
| It also ensures that the waste that is ultimately disposed of is in a good form for long-term storage. |
| The company also devised a system of storage bags and labels to secure even the smallest items |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Strain
- مشخصات
- منتشر شده در دوشنبه, 26 مرداد 1394 09:54
- تعداد بازدید: 1250
| معنیStrain:تلاش کردن – زور زدن – خسته کردن |
| مترادف : tension; pressure; exertion; sprain or other injury caused by excess stress on some part of the body; extreme emotional pressure; melody; tendency; character; lineage, ancestry; pedigree, breed |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| She had a busy week, and she's under a lot of strain at the moment. |
| The strain of managing such a huge company became too much for Anita. |
| The strain was beginning to show in their friendship. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Strengthen
- مشخصات
- منتشر شده در دوشنبه, 26 مرداد 1394 10:00
- تعداد بازدید: 1144
| معنیStrengthen:تقویت کردن |
| مترادف : make strong, fortify, reinforce, toughen; become strong |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| The ship's decks will have to be strengthened to carry the extra weight. |
| The walls were strengthened with steel rods. |
| We're looking for ways to strengthen our sales team. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Strenuous
- مشخصات
- منتشر شده در دوشنبه, 26 مرداد 1394 10:02
- تعداد بازدید: 1011
| معنیStrenuous:شدید – با حرارت |
| مترادف : requiring great effort, arduous, exhausting; vigorous, energetic |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Fernandez was approved as director over the strenuous objections of the faculty. |
| Last season his trainers put him through a strenuous running program. |
| The doctors advised against any strenuous activity for six weeks. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Strike
- مشخصات
- منتشر شده در دوشنبه, 26 مرداد 1394 10:09
- تعداد بازدید: 1000
| معنیStrike:برخورد کردن – آسیب زدن |
| مترادف : hit, blow; temporary work stoppage; military assault; good luck; discovery of natural resources; knocking down of all pins at one time (Bowling); failure to hit a ball (Baseball) |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Shipbuilders and dockers were solidly in favour of strike action in support of their claim. |
| Since the miners' strike, thirty of the mines in the area have been closed. |
| The administration has officially asked transportation workers to call off their strike. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.