تخصصی ترین مرکز برگزار کننده دوره های علوم پزشکی
تهران بالاتر ازمیدان ولیعصر -بعد از تقاطع زرتشت - خیابان پزشک پور - پلاک 12 - ساختمان معین
شماره تماس : ۶۰ ۳۶ ۹۰ ۸۸ ۰۲۱
 |  |  |  |  |
لغات کلیدی زبان آزمون کارشناسی ارشد وزارت بهداشت
Sweet
- مشخصات
- منتشر شده در دوشنبه, 26 مرداد 1394 12:09
- تعداد بازدید: 1379
| معنیSweet: عرق – عرق کردن |
| مترادف : dessert; beloved person; candy, confection (British) |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Fran is such a sweet person. |
| He's a really sweet guy but I couldn't date him. |
| It was very sweet of you to buy me those flowers. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Swelling
- مشخصات
- منتشر شده در دوشنبه, 26 مرداد 1394 12:12
- تعداد بازدید: 1168
| معنیSwelling: تورم |
| مترادف : act of something that swells; swollen condition; bulge, protuberance; abnormal enlargement (Medicine) |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| He developed stress induced swelling of both knees and the right elbow. |
| He had felt them - round swelling lumps the size of gold coins. |
| They are bristly with a slight swelling towards the tip, before the final tapering-off. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Symbiose
- مشخصات
- منتشر شده در دوشنبه, 26 مرداد 1394 13:23
- تعداد بازدید: 1803
| معنیSymbiose:همزيستي كردن |
| مترادف : arrangement in which two dissimilar organisms live together in what is usually a mutually beneficial manner (Biology);cooperative relationship |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| In fact the sovereign courts at Turin seem to have lived in satisfactory symbiosis with the government. |
| Nothing reveals the originality and spirit of a people better than this astonishing symbiosis. |
| Raisins and walnuts form a symbiosis that makes an indelible mark on so many recipes. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Symptom
- مشخصات
- منتشر شده در شنبه, 31 مرداد 1394 08:46
- تعداد بازدید: 2353
| معنیSymptom:نشانه |
| مترادف : sign, indication, manifestation; something caused by and indicative of a certain disease or disorder |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| In his speech the Bishop labelled these crimes as a symptom of society's moral decline. |
| The first symptoms of hepatitis are tiredness, vomiting, and loss of weight. |
| The tablets help relieve cold symptoms. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Ultimate
- مشخصات
- منتشر شده در شنبه, 31 مرداد 1394 09:59
- تعداد بازدید: 1975
| معنیUltimate:نشانه |
| مترادف : final result; main principle |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Monroe was the ultimate Hollywood movie star. |
| Our first class passengers enjoy the ultimate in luxury and service. |
| The ultimate goal of the military was to restore the democratic government. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.