تخصصی ترین مرکز برگزار کننده دوره های علوم پزشکی
تهران بالاتر ازمیدان ولیعصر -بعد از تقاطع زرتشت - خیابان پزشک پور - پلاک 12 - ساختمان معین
شماره تماس : ۶۰ ۳۶ ۹۰ ۸۸ ۰۲۱
 |  |  |  |  |
لغات کلیدی زبان آزمون کارشناسی ارشد وزارت بهداشت
Shrub
- مشخصات
- منتشر شده در پنج شنبه, 22 مرداد 1394 11:34
- تعداد بازدید: 1058
| معنیShrub:بوته - درختچه |
| مترادف : perennial plant which has woody stems and branches and ranges in height from very low to the size of a small tree, bush |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Inside, the complex is immaculate, with neatly trimmed shrubs and rose bushes lining each building. |
| It also is useful to wrap this synthetic material around shrubs that are prone to freeze damage. |
| Little young shrubs lined the drive growing in finely sifted black earth behind a neat strip of cropped grass |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Simulate
- مشخصات
- منتشر شده در پنج شنبه, 22 مرداد 1394 11:37
- تعداد بازدید: 1113
| معنیSimulate:تقلید کردن – شبیه سازی کردن |
| مترادف : imitate, copy; pretend, fake |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| James felt obliged to simulate reluctance. |
| The navy's maneuvers were designed to simulate an enemy invasion of the island. |
| This machine can simulate conditions in space. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Simultaneity
- مشخصات
- منتشر شده در پنج شنبه, 22 مرداد 1394 11:42
- تعداد بازدید: 1242
| معنیSimultaneity:همزمانی – تقلید – شبیه سازی |
| مترادف : occurrence at the same time |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| It's here that you see how easily the play translated to film, where simultaneity is easier to represent. |
| Absolutes add another dimension to writing: simultaneity, which is seldom attained in literature |
| That, plus the simultaneity of a national election and Wall Street crisis |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Slope
- مشخصات
- منتشر شده در پنج شنبه, 22 مرداد 1394 11:53
- تعداد بازدید: 1199
| معنیSlope:سراشیبی |
| مترادف : side of a hill, incline; upward or downward slant; degree to which a surface deviates from the vertical |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| The car rolled down the slope into the lake. |
| Finally I left the car by the side of the road and we walked down a brushy slope. |
| Further up, they came on hardwood forest and the angle of the slope grew gentle |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
Smallpox
- مشخصات
- منتشر شده در پنج شنبه, 22 مرداد 1394 11:55
- تعداد بازدید: 1133
| معنیSmallpox:آبله |
| مترادف : contagious disease characterized by skin eruptions which often leave permanent scars |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Edward Jenner developed a vaccine against smallpox. |
| He had very fine, fair hair and pale skin, faintly pitted by smallpox. |
| He was also blind in one eye, the result of a youthful bout with smallpox |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.