ورود

ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز ورود *
مرا بخاطر داشته باش

ایجاد حساب کاربری

گزینه های * دار الزامی می باشند.
نام *
نام کاربری *
رمز ورود *
تائیدیه رمز ورود *
نشانی پست الکترونیک *
تائیدیه نشانی پست الکترونیک *
26 مرداد

Strain

معنیStrain:تلاش کردن – زور زدن – خسته کردن
مترادف : tension; pressure; exertion; sprain or other injury caused by excess stress on some part of the body; extreme emotional pressure; melody; tendency; character; lineage, ancestry; pedigree, breed
مثالهایی از کاربرد این کلمه
She had a busy week, and she's under a lot of strain at the moment.
 
The strain of managing such a huge company became too much for Anita.
 
The strain was beginning to show in their friendship.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

لینک کوتاه

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

اشتراک مطالب

Close

خبر را در کانال وشبکه های خود به اشتراک بگذارید