25 تیر
Align
- مشخصات
- اولین نگارش در پنج شنبه, 25 تیر 1394 10:53
- آخرین ویرایش در تاریخ یکشنبه, 15 آذر 1394 07:05
- منتشر شده در پنج شنبه, 25 تیر 1394 10:53
- تعداد بازدید: 2988
معنیAlign:ردیف کردن – در صف آمدن |
مترادف : arrange in a line; be arranged in a line; straighten |
مثالهایی از کاربرد این کلمه |
All adjoining panels should be pressed evenly together ensuring all the panels are aligned squarely to each other. |
پانلهای پی درپی باید باهم بطور مساوی فشرده شوند و از ردیف کردن مستقیم نسبت به یکدیگر اطمینان حاصل شود |
More than 50 seats were won by independents, many of whom are closely aligned with Mr Khatami's conservative foes. |
Overhead the beautiful stars flickered and aligned themselves into patterns. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد
نظر خود را اضافه کنید.