ورود

ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز ورود *
مرا بخاطر داشته باش

ایجاد حساب کاربری

گزینه های * دار الزامی می باشند.
نام *
نام کاربری *
رمز ورود *
تائیدیه رمز ورود *
نشانی پست الکترونیک *
تائیدیه نشانی پست الکترونیک *

لینک کوتاه





25 تیر

Align

معنیAlign:ردیف کردن در صف آمدن
مترادف : arrange in a line; be arranged in a line; straighten
مثالهایی از کاربرد این کلمه
All adjoining panels should be pressed evenly together ensuring all the panels are aligned squarely to each other.
 پانلهای پی درپی باید باهم بطور مساوی فشرده شوند و از ردیف کردن مستقیم نسبت به یکدیگر اطمینان حاصل شود
More than 50 seats were won by independents, many of whom are closely aligned with Mr Khatami's conservative foes.
 
Overhead the beautiful stars flickered and aligned themselves into patterns.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

لینک کوتاه

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

فروشگاه