1. thought, to think, thoughtful, thoughtless, thoughtfully

        فکر، فکر کردن، بافکر، بی فکر، از روی فکر

I can't think where I put it.

نمیتوانم فکرکنم که آنرا کجاگذاشتم .

لینک کوتاه

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

اشتراک مطالب

Close

خبر را در کانال وشبکه های خود به اشتراک بگذارید