01 شهریور

Tentative

معنیTentative: موقتي – احتمالي – تجربي – آزمايشي
مترادف : experimental, trial; temporary; hesitant
مثالهایی از کاربرد این کلمه
He gave me a confused smile: a tentative grin with eyes averted.
 لبخند گیج کننده ای به من زد : حالت پوزخند موقتی با برگرداندن چشمان
Conclusions from a single epidemiologic study are very tentative regardless of the quality of the study.
 
But the steps taken so far have been tentative ones, forced by bitter economic realities.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

لینک کوتاه

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

اشتراک مطالب

Close

خبر را در کانال وشبکه های خود به اشتراک بگذارید