25 تیر

Alter

معنیAlter:تغييردادن
مترادف : change, modify; be changed, be modified
مثالهایی از کاربرد این کلمه
His defence lawyer said that Wilson's lifestyle had altered dramatically since the offences three years ago.
 
His mood suddenly altered and he seemed a little annoyed.
 حالش ناگهان تغییر کرد و به نظر آمد کمی اذیت شده باشد
I got the dress altered for the wedding.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

لینک کوتاه

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

اشتراک مطالب

Close

خبر را در کانال وشبکه های خود به اشتراک بگذارید