ورود

ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز ورود *
مرا بخاطر داشته باش

ایجاد حساب کاربری

گزینه های * دار الزامی می باشند.
نام *
نام کاربری *
رمز ورود *
تائیدیه رمز ورود *
نشانی پست الکترونیک *
تائیدیه نشانی پست الکترونیک *
24 تیر

Administer

معنیAdminister:.(اداره کردن ،تقسيم کردن ،تهيه کردن ،اجرا کردن ،توزيع کردن ،(حق ).تصفيه کردن ،نظارت کردن ،وصايت کردن ،انجام دادن ،اعدام کردن ،کشتن ،(مو ).رهبرى کردن(ارکستر :)n.(.)مدير،رئيس ،(حق ).مدير تصفيه ،وصى
مترادف : manage, supervise; implement, execute; supply, dispense, give (i.e. drugs, medication, etc.)
مثالهایی از کاربرد این کلمه
It was the captain's job to administer punishment on the ship.
 
Ms. O'Brien's office is in charge of administering welfare programs.
 
Oxygen was being administered to Mr. Ryan through a mask.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

لینک کوتاه

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

اشتراک مطالب

Close

خبر را در کانال وشبکه های خود به اشتراک بگذارید