ورود

ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز ورود *
مرا بخاطر داشته باش

ایجاد حساب کاربری

گزینه های * دار الزامی می باشند.
نام *
نام کاربری *
رمز ورود *
تائیدیه رمز ورود *
نشانی پست الکترونیک *
تائیدیه نشانی پست الکترونیک *

لینک کوتاه





17 مرداد

operation

معنیoperation:عمل جراحی
مترادف : act of operating; working, performance, handling; venture, undertaking; series of actions, procedure (e.g. mathematical operations); campaign, series of activities to achieve a goal (e.g. military operations); surgery
مثالهایی از کاربرد این کلمه

I had an operation on my knee last year.

سال گذشته عمل جراحی در زانو کرده بودم

 
The doctor says I must have an operation.
 
The new chip can process millions of operations per second.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

لینک کوتاه

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

فروشگاه